سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش، یاری می رساند، حکمت ره می نماید . [امام علی علیه السلام]

 
و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء

i ازمایش

شنبه 84/6/26 ساعت 5:15 عصر

                             بسم الله الرحمن الرحیم

اشکال

با توجه روایات فراوانی که در باب فضیلت عمر ابن خطاب رضی الله عنه وارد شده است چرا شما شیعیان به آن بزرگوار احترام نمیگذارید ؟ آیا این خلاف سنت رسول خدا در احترام به مومنین نیست ؟؟

جواب

{ از تمامی دوستانی که طالب حق و حقیقت هستند خواهشمندیم که کمی حوصله به خرج داده و جواب این شبهه را با دقت فراوان بخوانند تا در یابند که بحث فضیلت عمر ابن خطاب از کجا شروع شده و در تحت چه برنامه ای اهل تسنن این بحث را براه انداختند }

مقدمه : بعد از رحلت پیغمبر اکرم امت اسلام به دو دسته بزرگ تقسیم شدند . عده ای سعی در اجراء شدن وصایای پیغمبر داشتند که سفارشات متعدد پیغمبر پشتیبان قوی این جریان بود و عده ای دیگر سعی در اجراء شدن خلافت خلفاء داشتند که از هیچ پشتیبان مشروعی برخوردار نبودند

گروه دوم برای اینکه به خلافت خلفاء مشروعیت ببخشند سه طرح را به اجراء در آوردند که طرح سوم تنزّل دادن مقام پیغمبر و بالا بردن مقام خلفاء خصوصا خلیفه دوم بوده است که در مورد آن مفصل بحث خواهیم کرد . منتها قبل از آن به صورت مختصر به دو طرح اول اشاره میکنیم

طرح اول : جداسازی قرآن کریم از توضیحات پیغمبر >>> در صدر اسلام قرآن را با بیانات پیغمبر برای مردم میخواندند اما عده ای چون بیانات پیغمبر را منافی با مقاصد شوم خود و خلافت خلفاء دیدند بیانات آنحضرت را از میان بردند . که این طرح از زمان ابوبکر شروع شده و در زمان خلافت عمر به پایان رسید .

طرح دوم : نابود کردن احادیث پیغمبر >>> چون نقل سنّت ِ پیغمبر با افعال خلفاء در تضاد بود لذا سعی کردند که سنت پیغمبر را نیز از بین ببرند .

 اهل تسنن روایتی از عایشه نقل میکنند که ابوبکر در یک شب 500 روایت از پیغمبر را به آتش کشید . برای دیدن مدرک اینجا را کلیک کنید .

اگر شما به مسند احمد ابن حنبل نگاه بفرمائیید در میابید که نقل روایات از حضرت رسول توسط همسران آنحضرت تفاوت فاحشی دارد . از عایشه 2270 حدیث نقل کرده و از میمونه 62 حدیث و از حفصه 44 حدیث و از ام حبیبه 27 حدیث و از صفیه 9 حدیث و از زینب 4 حدیث نقل کرده در حالیکه پیغمبر هر شبی را در خانه یکی از زوجات بود . احمد ابن حنبل با نقل روایت زیاد از عایشه در راستای از بین بردن سنت حقیقی پیغمبر و جایگزین کردن کردن سنت های دروغین گامی در این امر خطیر بر داشته است .

طرح سوم : از دو قسمت تشکیل میشود . قسمت اول : تنزّل دادن مقام رسول خدا از مقام پیغمبری به مقام یک انسان عادی . قسمت دوم : بالا بردن مقام خلفای سه گانه  تا حد نبوت و حتی بالاتر از آن >>> ما در اینجا برای هر یک از این دو  قسمت ، توضییح کوتاه بهمراه روایات اهل تسنن ذکر میکنیم

توضییح قسمت اول : قرآن مجید درباره پیغمبر اکرم میفرماید : و ما ینطق عن الهوی .... الا وحی یوحی یعنی پیغمبر اکرم از روی هوا و هوس سخن نمیگوید بلکه هر چه هست وحی الهی است . او که سخنش از سر هوا و هوس نیست یقینا افعالش نیز از سر هوا و هوس نیست . اما اهل تسنن روایاتی را نقل کردند که با این آیه در تضاد است و صد البته که تمام این روایات برای تنزّل دادن مقام پیغمبر است

روایت اول : اهل تسنن از جاعل بزرگ حدیث یعنی ابوهریره نقل میکنند که گفته است : روزی رسول خدا چنین میگفت : خداوندا ! محمد تنها یک انسان است ، آن سان که دیگر انسانها خشم می آورند او خشم می آورد پس هر گاه مومن را آزار رساندم یا ناروا گفتم یا تازیانه زدم آن را برای او کفاره قرار بده !!! ....... همچنانکه در این حدیث جعلی میبینید ( نعوذ بالله >>> ) پیغمبر اکرم خود را انسان عادی و تابع هوا و هوس معرفی میکند و آنوقت از خدا میخواهد که اگر یک وقت اسیر غضب شد و به کسی آزار رساند خداوند آزار به آنفرد را کفاره گناهان او قرار دهد . برای دیدن مدرک حدیث اینجا را کلیک کنید

روایت دوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه پیغمبر غسل واجب بر گردن او بود ولی فراموش کرده و همانطور به مسجد آمد که موقع نماز یادش آمد و به مردم اعلان کرد که من غسل واجبم را انجام نداده ام پس منتظر بمانید . مردم منتظر ماندند تا پیغمبر غسل خود را انجام دادند و به مسجد بر گشتند و آنگاه نماز خواندند.... همچنانکه میبینید این حدیث عصمت پیغمبر را زیر سوال برده و آن بزرگوار را از یک انسان عادی نیز بی توجه تر معرفی کرده است . برای دیدن مدرک حدیث اینجا را کلیک کنید

روایت سوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند که در آن صراحتا یکی از کارهای حرام به پیغمبر نسبت داده شده است . بعدها علمای اهل تسنن بمانند شافعی و نووی در صدد توجیه فعل پیغمبر بر آمدند . ما  عذرا بالحیاء مضمون این روایت را نقل نمیکنیم . برای دیدن مدرک اینجا را کلیک کنید

ملاحظه : سلمان رشدی که نویسنده کتاب آیات شیطانی است میگوید : من مطالبی را که در کتاب خود نوشتم از  کتابهای حدیثی مسلمانان نقل کردم که مراد همین دسته احادیثی استکه اهل تسنن در مورد پیغمبر نقل کردند .

توضییح قسمت دوم : اهل تسنن با نقل روایاتی مقام خلفاء خصوصا خلیفه دوم را تا جائی بالا برده اند که پیغمبر اکرم را نیز بدان مقام راهی نیست !!! ما در اینجا به سه نمونه از این روایات اشاره میکنیم

روایت اول : سلسله روایاتی وجود دارد که موافقات عمر نام گرفته است . این روایات میگوید : خداوند بعضی از آیات الهی را طبق نظر عمر و بر خلاف نظر رسول خدا نازل کرده است !!! مثلا اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه : کسی از دنیا رفته بود و پیغمبر خواست بر او نماز بخواند ولی عمر ابن خطاب به پیغمبر اعتراض کرده و گفت : این فرد از منافقین است چرا بر او نماز میخوانی ؟؟ پیغمبر به گفته او اعتناء نکرده و نماز خواند . آنگاه خداوند این آیه را نازل کرده : از این پس هرگز بر کسی که از آنان بمیرد نماز مخوان و در کنار قبرشان مایست . یعنی آیه طبق نظر عمر نازل شده است !!! برای دیدن مدرک روایت اینجا را کلیک کنید

روایت دوم : سلسله روایاتی وجود دارد که عمر ابن خطاب را محدث معرفی میکنند . محدث یعنی کسی که سخن وحی میشنود . مثلا از عایشه نقل میکنند که پیغمبر اکرم فرمودند : در امتهای پیشین بغیر از پیغمبران کسانی بودند که مورد خطاب وحی واقع شدند . اگر در میان امت من یکی از اینگونه کسان باشد عمر ابن خطاب از آنان است !!! برای دیدن مدرک حدیث اینجا را کلیک کنید

اشکال : 1_ اهل تسنن  روایاتی را نقل کردند مبنی بر اینکه  :  عمر ابن خطاب هر گاه در امور خلافت به مشگلی بر میخورد و یا از حل مسئله ای عاجز میماند ، از وجود امیر المومنین علی ابن ابیطالب استفاده میکرد و وقتی مشگل حل میشد میگفت : لولا علیّ لهلک العمر یعنی اگر نبود علی علیه السلام هر آینه عمر هلاک میشد 

2_ اهل تسنن روایتی نقل کردند مبنی بر اینکه : فردی بنزد عمر ابن خطاب آمد و از او در مورد آیه والذاریات زروا سوال کرد . خلیفه بجای جواب ، آن مرد را به باد کتک گرفت .

سوال ما اینست که چطور میشود عمر ابن خطاب محدث باشد و با منبع وحی در ارتباط باشد ولی در حل مشگلات روزمره خود به حضرت علی علیه السلام پناه میبرد و یا اینکه به خاطر نداشتن علم کافی در تفسیر و تبیین آیات قران فردی را به باد کتک میگیرد . آیا این دو روایت و یا مثل این دو روایت دال بر دروغ بودن احادیثی که عمر ابن خطاب را محدث و مرتبط با منبع وحی معرفی میکنند ، نیست ؟؟؟

روایت سوم : سلسله روایاتی وجود دارد که بدعت های عمر را مطرح میکند که در بعضی از این روایات عمر ابن خطاب صراحتا از فعل خود تعبیر به بدعت میکند . مثلا روایتی استکه میگوید : عمر ابن خطاب شبی از شبهای مبارک ماه رمضان به مسجد آمد و دید مردم بصورت فرادی نماز تراویح میخوانند . از این وضع خوشش نیامد لذا دستور داد که ابیّ ابن کعب جلو بایستد و پیش نماز شود و بقیه به او اقتداء کنند . فردا شب که آمد دید همه نماز تراویح را به جماعت میخوانند . گفت : این چه خوش بدعتی است !!! برای دیدن مدرک روایت اینجا را کلیک کنید

خلاصه : حال خودتان قضاوت کنید که

آیا نقل روایات جعلی که مقام عمر را از مقام پیغمبر بالاتر دانسته است میتواند  فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟؟

آیا نقل روایات جعلی توسط عایشه که عمر را مرتبط با منبع وحی میخواند و در عین حال با روایات فراوانی که خود اهل تسنن نقل کردند در تضاد است ، میتواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟؟

آیا بدعت گذاری که یکی از سنتهای عمر ابن خطاب بوده و در عین حال یکی از بزرگترین گناهان در اسلام به شمار میرود میتواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید؟؟

نکته 1 : این عده افراد سود جو طرحهای دیگری را بمانند جعل حدیث اجراء کردند که ما بخاطر رعایت حال دوستان ذکر نکردیم

نکته 2 : ما برای کم حجم شدن جواب ، مدارک احادیث نقل شده از اهل تسنن را در جای دیگر ذکر کردیم که اگر مایل به دیدن مدارک تمام این احادیث هستید اینجا را کلیک کنید


نوشته شده توسط: بچه های مدرسه

نوشته های دیگران ()


i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

 ناهنجاری های فردی
[عناوین آرشیوشده]


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
65208

:: بازدیدهای امروز::
11


:: بازدیدهای دیروز::
1


:: درباره خودم ::

و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء

:: لینک به وبلاگ ::

و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من ::

جواب به شبهات درون دینی
سایت امامت
خاطرات بچه های مدرسه
نقد و بررسی ادیان

:: آرشیو ::

پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

:: خبرنامه ::